امروز بعد از چندین روز طولانی، رفتم رانندگی، موقع تایم استراحت، یه جای خوب و خوش آب و هوایی پارک می کنیم. اما اینبار در حال استراحت نبودیم، داشتیم پارک L رو تمرین می کردیم که یک پسره توی هاچ بک (که از توی ماشین هم معلوم بود که قدش زیاد بلند نیست) کنار ماشین ما یعنی سمت چپ ایستاده بود. من یه نیم نگاهی بهش کردم ولی فورا آمار تیپ و قیافه اش رو که با همون نگاه درآوردم دیگه نگاهم رو به جلوم و دنده و غیره دوختم، داشت به مربی من می گفت آقای فلانی (یک مربی دیگه)
این کامنت هم انقدر قشنگ بود که تصمیم گرفتم بگذارمش اینجا، درباره ی انگیزه و یکی از مطالب قبلی است: کامنت دوستمون: دقیقاامنم تازه به این حرف رسیدم که باید دنبال انگیزه بود. مثل سوخت ماشین میمونه که هی باید پرش کنیم جون ما به یه منبع نامتناهی از انگیزه وصل نیستیم و نیاز داریم دنبالش بگردیم و پیداش کنیم. پاسخ من: چه قشنگه که جفتمون این تجربه رو با هم اشتراک گذاشتیم و فهمیدیم تنها آدم اینطوری نیستیم، و ضمن اینکه گاهی شل می شیم، دلیل بر این نیست که هدفمونو
درباره این سایت